ml>
آه، ای مظلومۀ تاریخ پر پر سوخته
آه ،ای پروانۀ از آتِش در سوخته
دید مت روزی که آتش شعله زد در خانه ات
دُر صدف یکدانۀ زیبای گوهر سوخته
این چه دستی بود در آن روزهای فتنه خیز
فاطمه این پارۀ قلب پیمبر سوخته
بشکند دستان پا ئیزی که درآن بوستان
چهرۀ آلاله وبال کبوتر سوخته
آن وصّیت های پیغمبر به این مردم چه شد
ننگ بادا بر چنین مردم که باور سوخته
نالۀ دلخسته ای بود از کنار در ،که گفت
وا مصیبت !زهرۀ زهرای اطهر سوخته
این چه آتش بود کز آن شعله های سرکشش
هم دل پیغمبر وهم قلب حیدر سوخته
* * *
نوشته شده توسط : مسافر کربلا